معنی شیرینی سنتی

آشپزی

شیرینی باقلوا سنتی

شیرینی باقلوا
تخم مرغ 3 عدد .  شیر 1 لیوان .  ماست 1 لیوان .  روغن مایع 1 لیوان
بیکینگ پودر 1 بسته .  مغز گردو 500 گرم .  کره 400 گرم .  پودر دارچین 1 قاشق غذاخوری
پودر هل 1 قاشق غذاخوری .  آرد سفید مقدار لازم .  پودر نشاسته مقدار لازم
شربت باقلوا
شکر 4 لیوان .  اب 4 لیوان .  آب لیمو 2 قاشق غذاخوری
طرز تهیه: تخم مرغ ها، شیر و ماست را با روغن مایع مخلوط کنید، پس از اینکه خوب مخلوط شدند بکینگ پودر و آرد را به ان اضافه نمائید (ارد را قاشق قاشق اضافه کنید) تا خمیری لطیف بدست بیاید، ارد را تا اندازه ای اضافه کنید که خمیر به دست نچسبد، خمیر اماده شده را چند دقیقه در دمای اتاق قرار دهید و رویش را با دستمالی مرطوب بپوشانید.
از خمیر تکه هایی کوچک به اندازه یک گردو جدا کنید، روی هر تکه را  کمی پودر نشاسته بپاشید سپس به کمک وردنه پهن کنید تا خمیر بسیار نازک شود، خمیرها را به همین صورت اماده کنید.
کف سینی فر را چرب کنید، لایه ای از خمیرها کف سینی بچینید و رویش کمی نشاسته بپاشید سپس لایه دیگری قرار دهید، تا 5 طبقه روی هم به همین صورت قرار دهید و پودر نشاسته بپاشید.
پس از اینکه 5 طبقه از ورقه های خمیر روی هم  قرار دادید مغز گردوهای خرد شده، پودر دارچین و پودر هل را مخلوط کنید و روی تمام سطح خمیر بپاشید و با قاشق کمی فشار دهید تا  خمیرهای لایه پایینی کمی بهم بچسبند و فضای خالی میان خمیر و گردوها نیز پر شود.
پس از اینکه تمام مغزهای گردوها را قرار دادید مانند ابتدای کار لایه لایه روی گردوها را با خمیر بپوشانید و اینکار را نیز تا 5 طبقه انجام دهید، با دست روی خمیر را کمی فشار دهید تا تمام لایه های زیری بهم بچسبند.
با چاقو خمیر باقلوایی که درون سینی چیده اید را بصورت مربع یا مثلث برش بزنید، سعی کنید تمام تکه ها یک اندازه باشند، کره را اب کنید و روی خمیرها بریزید، سپس باقلوای اماده و برش خورده را در طبقه وسط فری که از قبل با درجه حرارت 180 درجه سانتیگراد روشن کرده اید به مدت 45 دقیقه قرار دهید.
شربت باقلوا: درون قابلمه ای شکر و آب بریزید و بگذارید جوش بیاید و کمی غلیظ شود سپس به ان آب لیمو اضافه کنید و چند دقیقه پس از ان روی گاز بردارید و ارام ارام روی باقلوایی که سرد شده است بریزید (دقت کنید که یکی سرد و دیگری داغ باشد).
نکته ها: میتوانید بجای ابلیمو از گلاب نیز استفاده کنید، بجای گردو میتوانید از مغز پسته یا بادام و … استفاده کنید، سعی کنید ورقه های خمیر بسیار نازک شود، شکل باقلوا میتواند مربعی یا لوزی باشد، میتوانید بجای شیره از عسلی که گرم شده است استفاده کنید و روی باقلوا بریزید.
مقدار ارد باید به اندازه ای باشد که بتوانید به خمیر شکل دهید و نیازی به استفاده از ارد زیادی نیست چون نان را سفت میکند دلیل استفاده از خمیرهای تکه تکه برای راحتی کار است، استاد کاران حرفه ای برای هر لایه از یک خمیر کامل استفاده میکنند، میتوانید به جای تهیه خمیر از خمیر فیلو (یوفکا) هم برای تهیه باقلوا استفاده کنید.


طرز تهیه شیرینی سنتی اگردک

  
طرز تهیه: شیر ولرم را همراه با پودرخمیرترش و 1 قاشق مربا خوری شکر  را در یک ظرف دردار باهم مخلوط کنید و در آن را بگذارید. اجازه دهید تا 5 تا 10 دقیقه در گوشه ای بماند تا خوب کف کند.
در ظرفی تخم مرغ را با چنگال بزنید تا حالت لختگی نداشته باشد. مخلوط شیر را به آن اضافه و ترکیب کنید. شکر را نیز در این مرحله اضافه کنید. بعد از ترکیب شدن مواد، زعفران و آب ولرم را بیفزایید و سپس آرد را کم کم وارد مواد کرده و خوب مخلوط کنید تا خمیر یکدستی بدست آید. (اگر خمیر کمی به دست چسبید اشکالی ندارد.)
خمیر را در یک کاسه بزرگ بگذارید و روی آن را با سلفون ببندید. اجازه دهید تا خمیر 1 ساعت استراحت کند. هنگامی که خمیر دو برابر شد، آماده است. روی سطح صافی آردبپاشید و خمیر را روی تخته پهن کنید. با قالب شیرینی ها را در بیاورید.بعد از قالب زدن روی خمیر را با چنگال چند سوراخ کنید.
در یک قابلمه بزرگ خمیرهای قالب زده را در روغن داغ، با حرارت کم سرخ کنید و مرتب با قاشق روی خمیر روغن داغ بریزید تا بهتر پف کند. پس از اینکه دو طرف خمیر سرخ شد شیرینی ها را روی حوله کاغذی قرار دهید تا روغن اضافی آنها گرفته شود. اگر دوست داشتید می توانید خاک قند روی آنها بپاشید و شیرینی خوشمزه را سرو کنید.

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

شیرینی

شیرینی. (ص نسبی) این انتساب نسبت به شیرین است. (از انساب سمعانی).

شیرینی. (ص نسبی، اِ مرکب) هر چیز شیرین. هر چیز که مزه ٔ قند و نبات دهد و حلاوت داشته باشد. (یادداشت مؤلف). || آنچه پزند و سازند از خوردنیهای شیرین. خوردنیهای گوناگون که از شکر و عسل و قند ممزوج با دیگر چیزها سازند. آنچه قناد پزد از اقسام خوردنیهای شیرین، از آن جمله است: پشمک. باقلوا. راحهالحلقوم. غرابی. ناف پری. ناف پریان. لوز. مسقطی. قرص. نشکنک. گز. نقل. پفک. رشته برشته. قطاب. بورک. پادرازی. نان قندی. نان برنجی. نان آردی. خاتون پنجره. گوش فیل. زلوبیا. بامیا. آب نبات. زبان بره. غرابیه. کمک. نیم شکر. نان نخودچی. بوقی. قیفی.لوزینه. شکربوره (اگردک). سوهان. ولیعهدی. برشتوک. خبیص (افروشه). گوزینه. قطایف. کلیچه. فالوذج. نان عروسان. مچی. رنگینک. (یادداشت مؤلف): شکر و جلاب و شیرینی ها همه سودمند است. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). من دنیا را بدان چاه... مانند کردم... و چشیدن شهد و شیرینی را به لذات این جهانی. (کلیله و دمنه).
هر دوستی که خوانْش من اندرنهم به پیش
شیرینیَش مدیح بود ترشیَش هجا.
سوزنی.
هرکه شیرینی فروشد مشتری بر وی بجوشد.
(گلستان).
همه کس را دندان به ترشی کند شود مگر قاضی را که به شیرینی. (گلستان).
چو نشناسد انگشتری طفل خرد
به شیرینی از وی توانند برد.
سعدی (بوستان).
شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی
غنیمت است چنین شب که دوستان بینی.
سعدی.
سعدیا داروی تلخ از دست دوست
به که شیرینی ز دست دیگری.
سعدی.
یکی را دیدند که کوزه ٔ شیرینی دارد... چون تفحص کردند در آن شیرینی موش مرده یافتند. (انیس الطالبین ص 178).
یخ بست همه چربی و شیرینی بقال
لیکن عسل و روغن از آنها همه به بست.
بسحاق اطعمه.
- شیرینی جات، از: شیرینی فارسی بمعنی حلوا + جات، کلمه ٔ هندی بمعنی گروه. (یادداشت مؤلف).
- شیرینی شنبه، رسم است اهل ایران را که روز شنبه صبح از خواب برآمده قدری شیرینی خورند و به حضار قسمت کنند به زعم اینکه اگر این روز بخوشی بگذرد تمام هفته بخوشی سر آید و الا فلا. (آنندراج):
معلم دارد آیین فلک با زیردستانش
دهد شیرینی شنبه ز چین جبهه طفلان را.
شفیع اثر (از آنندراج).
|| حلوا. (ناظم الاطباء). حلواء. حلاوی، شیرینی ها. حلاوی. (یادداشت مؤلف). || هر چیز گوارا و لطیف و ملایم. (ناظم الاطباء). || نقد یا جنس که دهند کسان وآشنایان و بالاخص زیردستان را در سور و جشنی. هبات وصلات خرد: شیرینی عروسی. شیرینی خانه ٔ نو. هدیه که عاقد را دهند در عروسی. مزد دلاک که ختنه کند. (یادداشت مؤلف). || آنچه دهند ارباب مناصب و اصحاب ارتشاء را برای حق کردن باطل و باطل نمودن حق یا انجام کاری اعم از مشروع و نامشروع. رشوت. رشوه. حلوابها. پول چای. (از یادداشت مؤلف). پاره:
به زر نز دلستان کز دین برآید
بدین شیرینی از شیرین برآید.
نظامی.
|| عناب. (تحفه ٔ حکیم مؤمن). || (حامص) صفت و حالت شیرین. شیرین بودن. حلاوت. حلاوت داشتن. حلائت. حلاواء.ضد تلخی. طعمی چون طعم عسل و شکر داشتن. مقابل تلخی. مزه ای چون مزه ٔ قند. (یادداشت مؤلف):
تلخی و شیرینیَش آمیخته ست
کس نخورد نوش و شکر باَّپیون.
رودکی.
تا صبر را نباشد شیرینی شکر
تابید را نباشد بویی چو داربوی.
رودکی.
چون شهد و شکر عیشی از خوشی و شیرینی
چون ریگ روان جیشی در پُرّی و بسیاری.
منوچهری.
نیشکر با همه شیرینی اگر لب بگشایی
پیش نطق شکرینت سر انگشت بخاید.
سعدی.
سعدی از گرمی بخواهی سوختن
بس که شیرینی تو از حد می بری.
سعدی.
عشق لب شیرینش روزی بکشد سعدی
فرهاد چنین کشته ست آن شوخ به شیرینی.
سعدی.
|| طعمی که تلخی و شوری و ترشی ندارد. مزه ای که از ترشی و تلخی و تندی و گسی و شوری در آن نباشد: شیرینی آب. (یادداشت مؤلف). || کنایه از خوش آیندگی است. (از آنندراج). لطافت. دلنشینی. مطبوعیت. لطف. ملاحت. (یادداشت مؤلف):
از لطیفی که تویی ای بت و از شیرینی
ملک مشرق بیم است که رای تو کند.
منوچهری.
ملوک را بجز دو نگینه روا نبود، یکی یاقوت... و دیگر پیروزه ازبهر نامش را و شیرینی دیدارش. (نوروزنامه).
لیک شیرینی و لذات مفر
هست بر اندازه ٔ رنج سفر.
مولوی.
با خلق خدا سخن به شیرینی کن
اظهار نیاز و عجز و مسکینی کن.
امامی خلخالی.
- خودشیرینی، خوش رقصی. خود را بدروغ صمیمی و یکرنگ و خدمتگزار وانمود کردن. (از فرهنگ عامیانه).
- شیرینی افسانه (پیغام ومانند آن)، خوش آیندگی آن. (آنندراج). خوشی و دلنشینی آن:
وعده ٔ بوس آرزوی تشنه را در خواب کرد
دیده ٔ این طفل را شیرینی افسانه بست.
صائب (از آنندراج).
|| گرانی قیمت. گرانی. گرانبهایی. (یادداشت مؤلف). || عزت. عزازت. کم یابی. (یادداشت مؤلف).

معادل ابجد

شیرینی سنتی

1100

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری